Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7256 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
intelligibly
U
واضحا چنانکه بتوان دریافت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pliably
U
چنانکه بتوان خم کرد
passably
U
چنانکه بتوان پذیرفت
practicably
U
چنانکه بتوان اجرا نمود
hereditably
U
چنانکه بتوان ارث برد
perceptibly
U
چنانکه بتوان درک کرد
interchangeably
U
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
assumably
U
چنانکه بتوان فرض کرد
presentably
U
چنانکه بتوان پیشکش کرد
colourably
U
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
pardonably
U
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
changeably
U
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
corrigibly
U
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
commensurably
U
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
accountably
U
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
movably
U
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
propor tionably
U
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
googolplex
U
عدد یک با تعداد صفرهای بتوان ده بتوان ده بتوان صد
inscrutably
U
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
reflexively
U
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
clearly
U
واضحا"
conspicuously
U
واضحا"
perceptibly
U
واضحا
perspicuously
U
واضحا بطورصریح
as much as possible
U
تا بتوان
DSR
U
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
exponentiation
U
بتوان رساندن
micron
U
01 بتوان 6- متر
as far as possible
U
تا انجا که بتوان
checked
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
quintillion
U
عدد یک با 81 صفر بتوان 2
tredecillion
U
عدد یک با 24 صفر بتوان 2
undecillion
U
عدد یک با 63 صفر بتوان 2
quattuordecillion
U
عدد یک با 54صفر بتوان 2
his money is more than can
U
ازانست که بتوان شمرد
evincibly
U
بطوریکه بتوان اثبات کردن
so to peaking
U
اگر بتوان چنین چیزی گفت
squaring
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
squares
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
impressibly
U
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
squared
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
ideally
U
بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
square
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
manageably
U
پنانکه بتوان اداره کردیا از پیش برد
microbar
U
واحد فشار معادل 01 بتوان 6 داین بر سانتیمترمربع
current fund
U
اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد
acknowledge
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
handing
U
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
hand
U
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
inestimably
U
پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
to ring the changes
U
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
unit cell
U
کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
it is past cure
U
از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
limit velocity
U
حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
to bite the bullet
<idiom>
U
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
exclusion principle
U
اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
so that
U
چنانکه
how
U
چنانکه
as
U
چنانکه
in the event that
U
چنانکه
final set
U
حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
so to speak
U
چنانکه گویی
admissibleness
U
چنانکه روا
gratifyingly
U
چنانکه خوشنودسازد
coordinately
U
چنانکه یکجورباشد
prettily
U
چنانکه زیبانماید
expressively
U
چنانکه مقصودرابرساند
as is well known
U
چنانکه مشهور
insolubly
U
چنانکه اب نشود
as it deserves
U
چنانکه باید
permissively
U
چنانکه مخیرسازد
pinchingly
U
چنانکه فشاراورد
dilatorily
U
چنانکه پرشود
cresuendo
U
چنانکه صداخردخرد
proper
U
چنانکه شایدوباید
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
owenism
U
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
inviolably
U
چنانکه سزاوارحرمت باشد
meetly
U
چنانکه در خور باشد
brilliantly
U
چنانکه برجسته باشد
convincingly
U
چنانکه متقاعد کند
inexpressively
U
چنانکه مقصودرا نرساند
meetly
U
چنانکه باید و شاید
gratifyingly
U
چنانکه خوشی دهد
medially
U
چنانکه درمیان باشد
meaningly
U
چنانکه مقصودرا برساند
invulnerably
U
چنانکه زخم برندارد
culpably
U
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
effusively
U
چنانکه گویی بریزد
irrecoverably
U
چنانکه بهبودی نپذیرد
funnily
U
چنانکه خنده اورد
privatively
U
چنانکه نفی یا استثناکند
invisibly
U
چنانکه دیده نشود
decrescendo
U
چنانکه صداخردخردضعیف شود
decreasingly
U
چنانکه روبکاهش گذارد
prettily
U
بخوبی چنانکه باید
comme il faut
U
چنانکه باید وشاید
heliocentrically
U
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
opprobriously
U
چنانکه رسوایی اورد
inadmissibly
U
چنانکه روایاجایز نباشد
according as
چنانکه بدان سان که
pitfully
U
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
interminably
U
چنانکه تمام نشود
fitfully
U
چنانکه بگیردوول کند
gruesomely
U
چنانکه وحشت اورد
perniciously
U
چنانکه زیان اورد
permissively
U
چنانکه اجازه بدهد
according to his version
U
چنانکه او شرح میداد
inexcusably
U
چنانکه نتوان معذوردانست
causatively
U
چنانکه دلالت برسبب نماید
intangibly
U
چنانکه نتوان احساس کرد
fadelessly
U
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
retroactively
U
چنانکه شامل گذشته شود
grandiosely
U
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
inexpressively
U
چنانکه زبان دار نباشد
inexpressibly
U
چنانکه نتوان بیان کرد
euphoniously
U
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
inexhaustibly
U
چنانکه تهی یاتمام نشود
engagingly
U
چنانکه سرگرم یامشغول کند
extraneously
U
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
indefensibly
U
چنانکه دفاع بردار نباشد
inseparably
U
چنانکه نتوان سوا کرد
epidemically
U
چنانکه همه جاسرایت کند
inappreciably
U
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
immovably
U
چنانکه نتوان جنبش داد
commendably
U
چنانکه شایان ستایش باشد
intangibly
U
چنانکه نتوان درک کرد
pestilently
U
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
piquantly
U
چنانکه دهن رامزه بیاورد
objectiveness
U
چنانکه در خارج معقول باشد
perplexingly
U
چنانکه گیج یا حیران سازد
onerously
U
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
peerlessly
U
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
pleasingly
U
چنانکه خوش ایند باشد
as is well known
U
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
sanguinarily
U
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
organically
U
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
irrefragably
U
چنانکه نتوان تکذیب کرد
prepossessingly
U
چنانکه جلب توجه نماید
inviolately
U
چنانکه بی حرمت نشده باشد
functionally
U
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
to kick over the traces
U
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
illustratively
U
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
cogently
U
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
exhaustively
U
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
persuasively
U
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
inerrably
U
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
admissibly
U
بطور قابل قبول چنانکه روا
incommunicably
U
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
penitentially
U
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
inimitably
U
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
adequately
U
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
invidiously
U
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
irrecocilably
U
چنانکه نتوان انرا وفق داد
paradoxically
U
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
sententiously
U
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
contemptibly
U
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
laboriously
U
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
to vote plump
U
رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
picturesquely
U
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
flowerily
U
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
maritally
U
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
accordantly
U
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
discreditably
U
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
indescribably
U
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
implacably
U
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
indefeasibly
U
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
inextricably
U
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
relevantly
U
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
nutritively
U
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
to eat humble pie
U
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
retrospectively
U
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
nutritiously
U
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
adorably
U
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
pestiferously
U
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
portentously
U
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
pontifically
U
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
modernly
U
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
irreversibly
U
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
irremissibly
U
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
impalpably
U
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
officinal names of drugs
U
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
attributively
U
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
out side
U
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
irreclaimably
U
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
opaquely
U
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
inaccessibily
U
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably
U
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
rough handling of a thing
U
گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
estimably
U
بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
inception
U
دریافت
comprehensions
U
دریافت
receptions
U
دریافت
receiving
U
دریافت
apprehensions
U
دریافت
apprehension
U
دریافت
Recent search history
Forum search
1
دریافت کردم
1
با مدیر مدرسه حرف میزنم
1
pedal pamping
1
nonconversation
1
she kept the polite small talk going.
2
credit score
2
من عکس شما را در بین سری عکس های انجمن که ایمیل شده بود ندیدم، عکس شما را دریافت نکردم.
2
من عکس شما را در بین سری عکس های انجمن که ایمیل شده بود ندیدم، عکس شما را دریافت نکردم.
2
ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
0
نحوه کار با نرم افزار waze
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com